آروینآروین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

آروین عشق و زندگی مامان و بابا

خاطرات جا مانده

  عکسهایی رو که بهتون قول داده بودم توی این پست بذارم : این کیک تولد مامانه       این هم از ژله که با کلی زحمت برای اولین بار درست کردم     کیک یلدا که آروین با حسرت نگاهش میکنه       ما به دلایلی یلدا نداشتیم ولی چون من عاشق کیک هستم همسرم برام کیک هندوانه ای رو خرید تا از یلدا بی نصیب نباشیم البته خریدن این کیک هم ماجرایی داشت چون من اول مدل قاچ هندوانه رو انتخاب کرده بودم تا رفتیم صندوق حساب کنیم 15 دقیقه ای طول کشید آخه خیلی شلوغ بود برای گرفتن کیک که برگشتیم کیک رو برده بودن و صاحب مغازه متوجه نشده بود بنابراین مجبور شدیم این کیک رو ان...
14 دی 1392

تولد مامان مهناز

دیروز تولدم بود همسری با کیک غافلگیرم کرد منم واسه ناهار سالاد ماکارونی و ژله درست کرده بودم شام هم که قرار بود بریم رستوران ولی با یک مهمان ناخوانده کنسل شد این مهمان که برادر همسرم بود ما رو به شام خونشون دعوت کرد نه بخاطر من بلکه بخاطر آروین چون خیلی آروین رو دوست دارن من هم که خیلی به ایشون احترام میذارم هیچوقت رو حرفشون حرف نمیزنم بنابراین کیک رو بردیم خونه اونها و شام را اونجا مهمون شدیم به آروین که خیلی خوش گذشت با خرگوش دختر عموش بازی میکرد و کلی ذوق میزد برعکس من که همش جیغ میکشیدم اون هم از جیغ من میترسید نه از خرگوشه . اینجا داره با تعجب منو نگاه میکنه که چرا جیخ میکشم؟!!! چطور نگاه میکنه الان اگر عروسک بود میترس...
9 دی 1392
1